همه چیز با یه پهلو درد ساده شروع شد. من درازکشیده بودم و پهلوم درد میکرد. عماد گفته بود نمیتونی بیشتر بمونی؟ نمیتونستم بیشتر بمونم . حالم خوب نبود رفتم خونه مون بعد تر عماد اومد. عماد هم بود که دراز کشیده بودم و پهلوم درد میکرد و همه چی با یه عطسه بهم ریخت. یه عطسه ی یهویی و گرفتگی شدید عضله پهلو و دردی که منو مثل یه مار به خودم میپیجوند و عماد هاج و واج به منی که روی تخت از درد به خودم میپیچدم و نفسی که بالا نمیومد. اولش فکر کردم استخون پهلوم در رفت .عماد زنگ زد اورژانس و توضیح که داد گفتن در رفتگی نمیتونه باشه اما برید بیمارستان ن زایمان.اونوقت شب کجا میرفتیم؟ گفتم دستم رو بگیر ببینم میتونم ت بخورم یا نه. دستم رو کشیدم به پهلوم و دیدم ورم نداره.کمی دراز کشیدم درد کمتر شد و جوجه ی توی شکمم ت خورد و خیالم راحت شد که حالش خوبه . عماد کمکم کرد بلند شم دوش آب گرم بگیرم و به هر مصیبتی صبح کنم. مامان اومد رفتیم دکتر رفتیم سونوی کلیه و کبد و کیسه صفرا و اینا هیچ کدوم نبود . باز یهو درد پیچید تو بدنم عین دیشب . بدتر هم شد . من گریه میکردم و هرچیزی که دم دستم بود چنگ میزدم و دو روز بستری شدم بیمارستان و نهایتا بعد تمام آزمایشها گفتن اسپاسم شدید عضله س . و چه اسپاسم شدیدی بود. یه هفته س خونه خوابیدم و با هرنفسی که میکشیدم درد میپیچید تو بدنم و فکر کردم حضرت زهرا چی کشیده با پهلوی شکسته و جنینی که سقط شده؟ میدونی دنده ت که درد کنه هر نفس که میکشی درده ت میخوری جونت بالا میاد و فکر کن تو اون وضعیت جنین هم سقط کنی . سقطی که فشارش آدم سالم رو از پا درمیاره میفهمی؟ منم نمیفهمیدم .

دردی که مثل جون کندن بود

درد ,عماد ,یه ,پهلوم ,فکر ,تو ,درد میکرد ,پهلوم درد ,شدید عضله ,به خودم ,دردی که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

nezamevazifee داستان سردار پایداری به زبانهای آلمانی ،انگلیسی وفرانسوی اشتیاق سرگرمی مطالب اینترنتی پروژه داده کاوی یادگاری 95 سالم زيبا چگونه مورد احترام قرار بگیریم؟ دانلود رایگان